کد مطلب:28818 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:121

سپاه فراوان، امّا بی ثمر












2766. نهج البلاغة - از سخنان اوست، وقتی كه مردم را جمع كرد و آنان را بر جهاد برانگیخت، ولی آنان ساكت ماندند -: «شما را چه می شود؟ مگر لالید؟».

عده ای گفتند: ای امیر مؤمنان! اگر حركت كنی در ركابت هستیم.

فرمود: «شما را چه می شود؟ نه به حق، ارشاد شده اید، ونه به راه راست، هدایت گشته اید! آیا در چنین وضعی سزاوار است كه من [ برای جنگ] بیرون شوم؟ در چنین موردی باید كسی از شجاعان و قدرتمندان شما به جنگ رود كه او را بپسندم. برای من سزاوار نیست كه سپاه و شهر و بیت المال و جمع آوری خراج زمین و داوری میان مسلمانان و رسیدگی به حقوق دادخواهان را رها كنم و همراه با گُردانی از سپاه در پی گُردان دیگر بیرون شوم و همچون تیر در تیردانِ خالی آشفته و نگران باشم.

همانا من محور سنگ آسیابم كه در همین جا كه هستم، كارها باید بر گرد من بچرخد. اگر از این محور جدا شوم، چرخش آسیاب به هم می خورد و بساط آن آشفته می شود. به خدا سوگند، این اندیشه [ شما ]، اندیشه نادرستی است!

به خدا سوگند، اگر امید به شهادت در هنگام رویارویی با دشمن نبود - كه شهادت برای من حتمی است -، پا در ركاب می نهادم و از شما دوری می جستم و تا آن گاه كه باد شمال و جنوب می وزد، شما را نمی طلبیدم؛ شمایی كه طعنه زنان، عیبجویان، حق گریزان و حیله گرانید، با این پراكندگی دل هایتان.

هرگز افزونی شمارتان به كار نمی آید. من شما را به راه روشن رهنمون شدم؛ راهی كه جز گم راه در آن راه تباه نمی شود. هركس استوار بماند، به بهشت می رود و هر كس بلغزد، به دوزخ».[1].









    1. نهج البلاغة: خطبه 119.